شعری با انتخاب پدر بزرگ
مـا را نــوه ای داد خـداونـد جـهـان دار از لطف جهان گستر و از رحمت بسیار زیـبـا پسری مـثـل ِ گـل سرخ دل انگـیـز نیکو اثـری مثـل عسل ، از مزه سرشار بـا آمـدن ایـن نـوه ، در جـان و دل مـا شوریّ و سروری شده مخصوص پدیدار یارب تو خود از کودک ما دفع خطر کن یارب تو خود این عائله را خوب نگهدار ...
نویسنده :
پدر بزرگ
20:28
یک ماه گذشت...
محمد حسین پسر گلم الان 4 روزه که یه ماهت تموم شده و من میخوام کارایی که تو این یه ماه یاد گرفتی رو واست بنویسم... پسر گلم الان وقتی کسی باهات حرف میزنه قشنگ بهش نگا میکنی و تو هم از خودت صدا درمیاری و جوابش رو میدی . اولا فقط تو خواب میخندیدی ولی الان همچین با ذوق میخندی وقتی میگیرمت بغلم که پشتت بزنم دل درد نگیری سرت رو بلند میکنی و با تعجب نگام میکنی!!! نمیتونیم یه لحظه هم تنهات بزاریم چون راحت برمیگردی و ممکنه خدای نکرده زمین بیفتی.!!! وقتی گشنت میشه یکم با ملایمت میگی گشنته اگه ببینی کسی تحویلت نمیگیره شروع میکنی از ته دل گریه میکنی. وقتی میخوام ویتامینت رو بهت بدم تو دهنت جمع میک...
نویسنده :
پدر بزرگ
13:45
هدیه خدا
بعد از نوزده روز.......
امروز بعد19روز بالاخره وقت کردم بشینم و واست بنویسم فندق من ماشالله روز به روز داری بزرگتر میشی و کارایی که میکنی واسه ما شیرین تر میشه. با اینکه الان تو حسرت یه ساعت خواب راحتم ولی همینم برام شیرینه چون تورو دارم. پسر گلم موقعی که به دنیا اومدی 2800 گرم وزنت بود و خاله هات الان میگن خیلی کوچیک بودی و میترسیدن تورو بغل بگیرن( ولی الان به من فرصت نمیدن و سر نگه داشتن تو دعواس!!!!) الان خدا رو شکر وزنت شده 3500 گرم و تپل تر شدی. محمد حسین یه مدته یاد گرفتی وقتی گشنت میشه دستات رو میخوری بزنم به تخته اصلا هم سیر نمیشی از بس سکسه میکنی و معدت جا باز کرده. خدا رو شکر در کل بچه ی ساکتی هستی و اگه گشنت نباشه تو حال خودتی و از ...
نویسنده :
پدر بزرگ
9:56
لحظه به لحظه با یک لبخند شیرین
این هم از خندیدن گل پسرم که خاله جونش شکار لحظه ها کرده قربون خنده هات بره مامان.... ...
نویسنده :
پدر بزرگ
20:01
روز دهم جشن نامگذاری
تولد
محمد حسین امروز ساعت 13:36 در بیمارستان نجات نو تبریز چشمان خود را به این جهان گشود . امید که زندگیش در آرامش ،صلح و وفور نعمت همراه باشد . این پست بعداً تکمیل میشود ...
نویسنده :
پدر بزرگ
20:00
اولین پست
امروز برای بار اول میخوام خودم تو سایتی که بابا بزرگت واست درست کرده برات بنویسم محمد حسین خدا بخواد دو روز دیگه قراره به دنیا بیای و من هنوز نگران وزن کم توام آخه بار آخر که رفتیم سونو گرافی دکتر گفت وزنت 2800 گرم هس. وقتی دکتر اینو گفت خیلی تو ذوقم خورد آخه فک میکردم خیلی درشت باشی. از روزی که از سونو برگشتیم همه بهم میرسن که تو وزن بگیری تو این یه هفته انقد اشتهام زیاد شده که اصلا احساس سیر بودن نمیکنم به قول بابا حامدت من همیشه خدا گشنم خب پسر گلم نمیدونی چقد همه انتظار اومدنت رو میکشن خاله هات عمه هات و مامان بزرگات و بابابزرگات و بیشتر از همه من و باباییت .من که دیگه صبرم تموم شده وقتی رفتیم دکتر که وقت بده واسه عمل گفت خیل...
نویسنده :
پدر بزرگ
12:34