تقدیم به فرزندم
زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب میخواهم و در پناهش جوانی ام را...
زود بزرگ نشو فرزندم
قهقهه بزن ، جیغ بکش ،گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام
آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن و سال هیچ خبری نیست هر چه جلوتر میروی همه چیز تند تر از تو قدم برمیدارد . حالا هنوز دنیا به پای تو نمیرسد از پاکی. الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز...
همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر
آرام آرام پیش برو گل من . آنجا که عمر وزن میگیرد دنیا به قدری سبک میشود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت
آن سوی سن و سال خبری نیست. کودکی کن ااز ته دل بخند به اداهای ما که برای خندادنت دلقک میشویم ، بزرگ که شدی از نگاه دلقک ها گریه ات میگیرد میدانم...
عزیزترینم فرزندم من مادرت هستم ....
هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد ، من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بیخوابی های شبانه را ، تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت حجمی از سکوت ؛ تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات میتواند معجزه زندگی دوباره ام باشد
من نه بهشت میخواهم نه آسمان و نه زمین ....
بهشت من زمین من و زندگی ام نفس های آرام کودکی توست
من هیچ نمیخواهم هیچ، هیچ روزی به من تعلق ندارد همه ساعتها و ثانیه های من تویی و من دست کودکی ات را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم .......