یک ماه گذشت...
محمد حسین پسر گلم الان 4 روزه که یه ماهت تموم شده و من میخوام کارایی که تو این یه ماه یاد گرفتی رو واست بنویسم...
پسر گلم الان وقتی کسی باهات حرف میزنه قشنگ بهش نگا میکنی و تو هم از خودت صدا درمیاری و جوابش رو میدی .
اولا فقط تو خواب میخندیدی ولی الان همچین با ذوق میخندی
وقتی میگیرمت بغلم که پشتت بزنم دل درد نگیری سرت رو بلند میکنی و با تعجب نگام میکنی!!!
نمیتونیم یه لحظه هم تنهات بزاریم چون راحت برمیگردی و ممکنه خدای نکرده زمین بیفتی.!!!
وقتی گشنت میشه یکم با ملایمت میگی گشنته اگه ببینی کسی تحویلت نمیگیره شروع میکنی از ته دل گریه میکنی.
وقتی میخوام ویتامینت رو بهت بدم تو دهنت جمع میکنی بعد که میبینی اوضاع اروم شد اروم از کنار دهنت میریزی بیرون!!!!
وقتی منو میبینی پستونک رو از دهنت میندازی بیرون و دست و پا میزنی که یعنی بغلت کنم..
از الان معلومه عاشق کارتون و تلوزیونی که هر وقت میزاریمت جلو تلوزیون اروم نگا میکنی تازه اگه کارتون بده که بخوایم خاموش کنیم حتما صدات در میاد
از الان معلومه پسر عمه هات رو دوس داری مخصوصا محمد مهدی رو که وقتی حرف میزنه برمیگردی با دقت نگاش میکنی و وقتی مخنده تو هم میخندی
تا آخر این یه ماه وزنت شد 4200 دور سرت 33 و قدت53...
اینم چند تا عکس از پسر گلم